۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

به خدا سوگند که تا هزاران تنتان به جهنم ابدی رهسپار نکنیم


اشک را دیگرتوان ایستایی نیست و بغض لحظه لحظه می نمایاند خویشتن زبان گشودن نتوانم که ظلم این دژخیمان قلب در حنجره می تپاند
وشوق مبارزه لحظه لحظه قدم هایمان استوارتر می کند.
اکنون به انتظار آنی نشسته ایم که در لجن زار ذهنتان هم نمی گنجد.
آری انتظار روزی می کشیم که خونمان را چون اشک غلطان دیدۀ
مادرانمان بر صحرای خشکیدۀ ظلمتان بیافشانیم تا درخت تنومند آزادی
را توانی دو چندان باشد.
اما نیک بدانید که با خدایمان عهدی بستیم وسوگندی یاد کردیم....
سوگند به اشک کودکان محروم که کماکان غرق اشک و حسرتند
سوگند به عهد خون فشان یارانمان
بر نگاه آخر شهیدانمان سوگند
بر خروش خون عاشقانمان سوگند
به خدا سوگند که تا هزاران تنتان به جهنم ابدی رهسپار نکنیم قطره
خونمان دریغ چرا که بر آنیم بودتان نبود ، و بنای ظلمتان سرنگون سازیم و فردای آزادی را به نظاره بنشینیم.
باشد که کاخ ظلمتان را توان استقامت بر باد رخش ارتش یلان را نباشد.

یارمحمدزهی- خاش

هیچ نظری موجود نیست:


free games